ریحانهریحانه، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه سن داره

هدیه ی بهشتی

سلام

سلام دختر قشنگم. خوبی مامان؟ الان که دارم اولین مطلب وبلاگتو می نویسم حسابی داری تو دل مامان شیطونی می کنی! چه دختر پر جنب و جوشی! ماشاءالله....  کوچولوی من! همیشه تو قنوت نمازام برات دعا می کنم. که سالم و با هوش و زیبا باشی و بنده ی خوبی برای خدا و دختر نازی برای مامان و بابا.  راستی همش دعا می کنم که عالم دین خدا هم باشی. ان شاءالله که خدای مهربان این دعاهامو مستجاب می کنه. 
2 تير 1391

اضافه وزن

سلام گوگولی مامان. تربچه من. امروز مامانی دپرسه . آخه احساس می کنم یه کمی اضافه وزن پیدا کردم (خودمونم ها یه کم بیشتر از یه کمی!) نمی دونم چی کار کنم؟ غذامو کم کنم یا ورزشمو بیشتر؟ می ترسم هر کدوم از اینها برات ضرر داشته باشه! البته دکترم هیچی بهم نگفت خودم حس می کنم. فکر می کنم که چاق و بی ریخت و بد قیافه شدم. خلاصه اصلا دلم نمی خواد خودمو تو آینه ببینم! چی کار کنم؟ نیمه شعبان هم عروسی دعوتم و از حالا عزا گفتم که چی بپوشم. مامانی من. تنها کاری که یکم آرومم می کنه رفتن به اتاق تویه یا اینکه بشینم و زل بزنم به شکمم که تو هی بالا و پایینش می بری و هی قربونت برم!  عزیز مامانی شیطون من . دلم برات یه ذره شده . کاشکی دکتر برام...
24 خرداد 1391

ماه هفتم

سلام کوچولوی مامان. دختر نازنازی من. خوبی مامان من؟ قشنگم. الان 6 روزه که وارد ماه هفتم شدی. یعنی 6 ماه و 6 روزه که تو دل مامان هستی. چقدر زود گذشت و این ماههای باقیمانده چقدر دیر می گذره! چقدر منتظرم که زود زود بیایی تو بغلم مامانی. راستی دیروز به بابایی می گفتم اینقدر من به دخترم می گم  عزیز مامان ،دختر مامان، گل مامان که تو سه ماهگی زبان باز می کنه و میگه مامان! ولی بابا رو حالا حالاها یاد نمی گیره! حالا سه ماهگی نه ولی چهار پنج ماهگی که میگه! این روزا اینقدر تکون خوردن هات زیاده که نیازی نیست دستم رو بذارم رو شکمم تا حست کنم. همین جوری وول می خوری و این ور اون ور میرگاهی زیر شکمی گاهی بالای ناف . بعضی وقتها هم میری اون گوشه ها!...
23 خرداد 1391

اعتکاف

سلام دختر ناز مامان. شیطون بلا. که تا من میخوام یکم دراز بکشم و استراحت کنم شروع می کنی به باز کردن. البته این کارات هم شیرینه. همیشه به خودم می گم این شیطونی ها اعلام وجود و سلامت دخترمه ان شاء الله که تا روز اومدنت همین طور پر جنب و جوش باشی. امروز دلم هوا کرده بود برم ثبت نام کنم برای اعتکاف. نمی دونم اعتکاف بدون روزه می شه یا نه. آخه می ترسم روزه برای این کوچولوم ضرر داشته باشه. اگه امسال نتونم برم معلوم نیست دیگه کی شرایطش فراهم بشه و خدا بخواد !  تا بوده درس و دانشگاه بوده. حالام که این امانت کوچولو تو دلمه. دختر قشنگم که پیش فرشته هایی. دعا کن خدا بهم کمک کنه تا بنده خوبی برای او و مامان خوبی برای تو باشم....
8 خرداد 1391