ریحانهریحانه، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

هدیه ی بهشتی

ماه هفتم

سلام کوچولوی مامان. دختر نازنازی من. خوبی مامان من؟ قشنگم. الان 6 روزه که وارد ماه هفتم شدی. یعنی 6 ماه و 6 روزه که تو دل مامان هستی. چقدر زود گذشت و این ماههای باقیمانده چقدر دیر می گذره! چقدر منتظرم که زود زود بیایی تو بغلم مامانی. راستی دیروز به بابایی می گفتم اینقدر من به دخترم می گم  عزیز مامان ،دختر مامان، گل مامان که تو سه ماهگی زبان باز می کنه و میگه مامان! ولی بابا رو حالا حالاها یاد نمی گیره! حالا سه ماهگی نه ولی چهار پنج ماهگی که میگه! این روزا اینقدر تکون خوردن هات زیاده که نیازی نیست دستم رو بذارم رو شکمم تا حست کنم. همین جوری وول می خوری و این ور اون ور میرگاهی زیر شکمی گاهی بالای ناف . بعضی وقتها هم میری اون گوشه ها!...
23 خرداد 1391

اعتکاف

سلام دختر ناز مامان. شیطون بلا. که تا من میخوام یکم دراز بکشم و استراحت کنم شروع می کنی به باز کردن. البته این کارات هم شیرینه. همیشه به خودم می گم این شیطونی ها اعلام وجود و سلامت دخترمه ان شاء الله که تا روز اومدنت همین طور پر جنب و جوش باشی. امروز دلم هوا کرده بود برم ثبت نام کنم برای اعتکاف. نمی دونم اعتکاف بدون روزه می شه یا نه. آخه می ترسم روزه برای این کوچولوم ضرر داشته باشه. اگه امسال نتونم برم معلوم نیست دیگه کی شرایطش فراهم بشه و خدا بخواد !  تا بوده درس و دانشگاه بوده. حالام که این امانت کوچولو تو دلمه. دختر قشنگم که پیش فرشته هایی. دعا کن خدا بهم کمک کنه تا بنده خوبی برای او و مامان خوبی برای تو باشم....
8 خرداد 1391